خانه سامانه دیدارها و ملاقات ها اخلاق و تشریفات تشریفات در گذر تاریخ کتابخانه آموزش تشریفات نگارخانه درباره ما تماس با ما
.

Content on this page requires a newer version of Adobe Flash Player.

.
شأن و ابعاد گوناگون آن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم: ولقد کرمنا بنی آدم ...(سوره 17آيه 70)

شأن و ابعاد گوناگون آن

انگیزه:در ایام نوروز و تابستان ایرانیان برای گذران تعطیلات  عازم سفرهای خارجی می شوند و هرچند هدف اصلی آنها از این سفر، استراحت و تفریح است و کمتر خرید و تجارت، اما لازم است که در طول سفر، شئون مختلف خویش، ملی، فرهنگی و دینی خود را به بهترین شکل حفظ کنند و در رفتار و گفتار خود به نمایش گذارند. البته آنان که در داخل کشور نیز به شهرهای مختلف سفر می کنند، از این قاعده کلی مستثنی نیستند و باید که علاوه بر شئون فوق، شأن شهر زادگاه و یا محل اقامت خود را نشان دهند. این عمل و نمایش، نه یک انتخاب و اختیار که یک وظیفه و ضرورت است. البته بسیاری تصور می کنند چون در خارج از وطن، ما را نمی شناسند، هر گونه رفتار دور از شئون ایرادی ندارد و زیانی به "من"نمی رساند. اما این افراد وقوف کافی ندارند که هر فرد، وقتی با سایر ملتها و اقوام رو به رو می شود، دیگر "من"نیست که "سفیر"ملت و قوم خویش است و وظیفه بزرگ نمایندگی فرهنگ و تمدن و تاریخ خود را به عهده دارد.   

شأن چیست و در چه زمینه هایی مطرح شده است؟

"شأن"بیشتر به معنی سلوک، رفتار، یا گفتار آمده است. سلوکی فاخر، رفتاری متمایز، و گفتاری متعالی که یک نفر در راستای حفظ حرمت خود نشان می دهد و یا به زبان می آورد. شأن همچنین به معنای حفظ احترام سایر انسانها از هر نژاد و رنگ و مقام و منزلت است تا بدانحد که یک آدم غریب ناشناس، سائلی فقیر و مسکین،  یک جنین به دنیا نیامده، و بدون تردید یک آدم گناهکار و مجرم و حتی مردگان و اموات نیز صاحب شأن هستند. شأن در معنی وسیع تر، یک مأموریت، یک نیاز و یک ضرورت ذاتی و جبلی و یک حقیقت وجودی است که خداوند در نهاد هر کدام از مخلوقات خود  به ودیعه نهاده است. به همین خاطر، نه فقط انسان ها که فرشتگان و مخلوقاتی که به چشم نمی بینیم، جانداران گوناگون، گیاهان و جمادات هم دارای شأن هستند که شئون آنها مصداق این حقیقت است که خالق مصور نه باطل آفریده، نه عبث و بازیچه که خلقت هر کس و هر چیز، به حق بوده است. در همین محدوده، برخی از شئون، منحصر به انسان ها نیست که بسیاری از سایر جانداران نیز شئون ممتازی دارند. مثلا به هیچ حیوانی را نمی توان به قصد تنبیه، آزار رساند، و هیج درختی را نشود به دلیلی غیر موجه از ریشه کند. حتی نمی توان به اصنام بت پرستان هم توهین کرد و خداوند رحمان نیز به مسلمانان توصیه کرده است که به بتهای مشرکان توهین نکنند، و حضرت علی (ع) در جنگها، به لشگریان خود تأکید داشتند که به دشمن دشنام ندهند.

"شأن"همچنین به عنوان تطابق شخصیت یک نفر با شغل، محل اقامت، ظاهر و لباس او، و ترتیبات مناسب برای پذیرایی از وی و نحوه سخن گفتن و رفتار کردن با وی نیز آمده است که طبعا هنگام ارجاع کار به یک نفر، اسکان او، انتخاب لباس و پوشش وی، و رعایت منزلتش هنگام مهمان کردن وی و مانند آن باید مد نظر باشد. اما قبل از هر چیز، این خود انسان است که باید حرمت شأن خود پاس دارد و در ترقی و اعتلای آن بکوشد، در همه حال. از جمله وقت سخن گفتن، راه رفتن، لباس پوشیدن، رفتار کردن و حتی انتخاب دوست چندان جدیت نماید تا دیگران نیز آنرا احترام نهند و حرمت گذارند.   

ابعاد شأن و شئون مختلف انسانی

شأن عموما در مباحث فلسفی، دینی، حقوقی، پزشکی، قانونی و حتی سیاسی و دیپلماتیک مطرح می شود. اما غالبا یک محتوی اخلاقی و نزاکتی دارد که به حق فطری یک نفر در برخورد محترمانه و درخور، اشارت دارد، حقی که از ذات انسان جدا نیست و از جمله حقوق اولیه او است.

برخی شأن را برابر با "ارزش"قرار داده اند. اما ارزش یک مقوله نسبی و درونی است که دیگران در تصورات خود نسبت به سایر افراد قائل می شوند، در حالیکه شأن یک انسان، واقعیتی وجودی و جبلی است و از نسبیت، متفاوت و دور، و انسان، به خاطر ذات خود و فارغ از خوب و بد بودن که لازمه ارزش گذاری ذهن دیگران است، به خودی خود صاحب شأن می باشد.

موضوع قابل توجه آن است که برخی از فلاسفه غربی در اواخر قرن بیستم، اظهار داشته اند که شأن انسانی از "نمایندگی"او نشأت می گیرد. حال این سئوال مطرح می شود که این نمایندگی، آیا به مقام "خلیفة اللهی"انسان اشارت دارد و یا آنان از طرح مقوله نمایندگی، مقصود دیگری را دنبال کرده اند و می کنند. البته امانوئل کانت فیلسوف هم از نمایندگی به مثابه مبنای شأن سخن می گویند، اما اعتقاد فلاسفه متأخر بر آن است که همین نمایندگی، افزون بر حفظ و رعایت شأن انسانی، تعهدات مثبتی هم بر انسان عرضه می دارد، از جمله نیازهای اخلاقی که نه تنها او را از زیان رساندن و آزار دیگران باز می دارد که او را ملزم می سازد  تا با دیگران همکاری و همراهی نمایند تا "رفاه همگانی"حاصل آید و حفظ شود. آنان همچنین اعتقاد راسخ دارند که انسان به دلیل جوهر انسانیت، صاحب شأن است، منزلتی که او را از سایر جانداران متمایز می سازد. البته این جایگاه، متکی به داشته ها و داراییهای  افراد نیست، بلکه هر انسانی را در هر وضعیت و موقعیتی که هست، باید حرمت نهاد.

در اعتقادات کاتولیک ها و پرتستانها، شأن انسان ها ریشه در خلقت انسان و "مشابهت الهی"او دارد. ناگفته نماند که مقصود از "مشابهت الهی"در عقیده کلیسای مسیحی، همان "آزادی اختیار"است. یهودیت هم با اشاره به مثالهایی از جمله مراعات شأن بینوایان هنگام پرداخت یارانه های دولتی و نیز رعایت صرف مقام انسانی مجرم از سوی قضات، صرف نظر از میزان و نوع جرم و خلاف، به حفظ شأن او، به دلیل ذات انسان و نه وضعیت او توجه دارد.

در اسلام اما، شأن انسان، بنا به گفته حضرت"آیت الله تسخیری"وضعیتی است که همه انسانها به طور بالقوه برابرند، و در سایه حیات دینی که مرضی خداوند رحمان باشد، بالفعل می شود".  البته تنها بر اساس آیات قرآن کریم، انسان مقام ممتاز و شأن غیرقابل مقایسه ای با سایر مقولات دارد از جمله:

•         من درزمين جانشيني خواهم آفريد. (سوره 2آيه 30) انی جاعل فی الارض خلیفه

•         هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براي او سجده‏كنان در افتيد. (سوره 38آيه 72)فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین

•         ما انسان را به بهترين شكل آفريديم. (سوره 95آيه 4)لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم

•         پس بزرگ است خدايي كه نيكوترين آفرينندگان است. (سوره 23آيه 14) فتبارک الله احسن الخالقین

•         وما فرزندان آدم رابسيارگرامي داشتيم.(سوره 17آيه 70)و لقد کرمنا بنی آدم

•         و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. (سوره 64آيه 14)

•         وبامردم به زبان خوش سخن بگوييد. (سوره 2آيه 83)

•         وزمين را براي مردم نهاد. (سوره 55آيه 10)

•         مؤمنان برادر يكديگرند، پس ميان برادرانتان راسازش دهيد و تقواي الهي پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد. (سوره 49آيه 10)

علاوه بر شأن کلی فلسفی یا دینی، در سایر زمینه ها هم شأن انسانی به عناوین مختلف مطرح و مورد توجه قرار گرفته است. از جمله در تحقیقات پزشکی و دارویی، به خصوص در مسئله مهندسی ژنتیک انسانی، شبیه سازی و پایان دادن به زندگی بیماران دچار ضربه های غیرقابل درمان مغزی یا دچار زندگی نباتی که چون از هدف اصلی این مقال دور است، از پرداختن به آنها احتراز شد.

همچنین سایر موجودات و جمادات هم صاحب شأن هستند. یک سازه باستانی، یک درخت کهنسال، یک رودخانه و یک چاه آب، و نیز پرندگان و آبزیان کمیاب. در صورتی که شئون آنان را نیز رعایت نکنیم، حرمت خود را به زیر سئوال برده ایم. مثلا دیده می شود که برخی بر ساختمان های قدیمی، و بر تنه درختان کهنسال یادگاری می نویسند، تمیزی آب و بستر رودخانه ها و چاه های آب را پاس نمی دارند، طبیعت سالم و زیبا را آلوده می کنند و با شکار و تخریب، حیات وحش را به مخاطره می افکنند، این قبیل اقدامات نیز علاوه بر مخدوش کردن اصول دینی و مذهبی، نشان از ضعف توجه آنان به شئون خویش دارد. به ویژه اگر این کار ها را به عنوان نماینده یک ملت انجام دهند که شأن یک ملت را به حراج می گذارند.        

حفظ شئون شخصی، خصوصی، خانوادگی، قومی و ملی؛ لازمه حرمت

صرف نظر از آنچه درباره شأن گفته شد، هر یک از انسانها صاحب شئون مختلف هستند که نخستین آن، شأن شخصی است و به صرف انسان بودن صاحب شأن و بالطبع، دارای حرمت و احترام هستند. خواه کودک یا زن، متنعم یا فقیر، آشنا یا غریب، خوش لباس و یا با ظاهری متعارف. افراد همچنین دارای یک شأن خصوصی هستند که منحصر به زندگی خصوصی آنهاست. و نمی توان در آن جستجو کرد، مگر به حکم قانون. خانواده ها هم شئون خاص خود را دارند. اقوام و ملل هم طبعا صاحب شأن کلی و عمومی هستند و هیج کس نمی تواند حرمت عمومی قوم یا ملتی را مخدوش نماید و یا در کلام خود مورد تعرض قرار دهد. اما آنچه مد نظر خاص این مقاله است، حفظ شأن شخصی، خصوصی، خانوادگی، قومی و ملی از سوی افراد و اعضای یک قوم و یک ملت است، به عبارت روشن تر، همانگونه که ما باید شئون دیگران را حرمت نهیم و مورد تهاجم و تجاوز قرار ندهیم، در حفظ شئون خویش نیز باید جهد بلیغ نماییم و با نمایش بهترین ظاهر و رفتار و بیان فاخرترین گفتار، در حراست و حفاظت شئون مختلف خود، خانواده، قوم و ملت، شهر و کشور خویش تلاش نماییم. به ویژه در منظر خارجیان، از جمله وقتی که در داخل با آنان رو به رو می شویم یا به سفر خارج می رویم. در این صورت، حفظ شأن شخصی و خصوصی و خانوادگی با اصول شئون قومی و ملی تلفیق می شود و گاه شئون افراد، رنگ شأن ملی می گیرد و حتی ممکن است شأن شخصی و خانوادگی در قالب شأن ملی ظاهر شود، یعنی موقعی که انسان نماینده و "سفیر"یک ملت است. در این موقعیت، تصور این فکر ناپخته که "من را در این جا نمی شناسندنمی تواند ارتکاب یک رفتار خاص یا عملی متفاوت را که ما در منظر افراد آشنا و در داخل کشور انجام نمی دهیم، توجیه کند. یا این اندیشه که مثلا چون دست زدن به کاری خاص در داخل کشور، مجاز نیست و در محلی دیگر، نیاز به اجازه ندارد، مجوز انجام آن عمل را صادر نمی کند. باید دو بار فکر کرد که آیا این عمل و گفتار، با شأن شخص من سازگار است و آیا ما کاری را که مخالف شئون کلی ما است، صرفا به دلیل موانع قانونی انجام نمی دهیم، یا به صرفا به خاطر حفظ شئون خود در همه جا آنرا مراعات می کنیم، چه کسی ما را بشناسد یا نشناسد.

ناگفته نماند که اعمال خلاف شئون انسانی، محدوده جغرافیائی خاصی ندارد و اگر عملی در جایی خلاف شأن انسانی است، در همه جا خلاف است، خواه، قانونی آنرا منع کرده، یا ساکت باشد.

افراد همچنین صاحب شئون متفاوت دیگری هم هستند که بعضا در طول شئون شخصی یا ملی آنها است. مثلا یک ایرانی، صاحب شأن تاریخی، تمدنی، و فرهنگی ممتازی است. به علاوه، پیروان ادیان مختلف نیز دارای شئون دیگری هم هستند که از اعتقادات آنان سرچشمه می گیرد، از جمله شئون دینی و مذهبی. رعایت شئون اخیر نیز از الزامات کسانی است که با افراد سایر تمدن ها و هنرها، ادیان و مذاهب رو به رو می شوند و ضمن حفظ و رعایت حرمت سایران، لازم است که ضوابط شئون اخیر را هم مراعات نماید. و آخر کلام، شأن انقلابی است که همه، حتی المقدور و مقامات دولتی به طور اخص باید این شأن را به بهترین شکل به نمایش گذارند.  

مسئله قابل توجه دیگر آن است که تصورات دیگران درباره یک ملت با تبلیغات هدفدار منابع خاص ساخته می شود، اما مشاهده رفتار و ظاهر و شنیدن کلمات افراد آن ملت و سفیران آن، می تواند این تصورات تبلیغاتی هدفمند را تقویت کند یا مخدوش نماید. ناگفته نماند که تصورات مربوط به ملت از افکار عمومی درباره همان ملت، به مراتب قوی تر است و می تواند مبنای اقدامات متفاوت صاحبان قدرت قرار گیرد.

بنا بر این، یکم؛ باید در همه حال به خصوص زمانی که "من"نیستم و "ما"هستیم، شئون مختلف خود را به حد اکثر ممکن پاس داریم. دوم؛ شئون دیگران را حرمت نهیم که این دو، به یکدیگر متصل و مرتبط است چون آنکس که خود را حرمت می نهد، احترام دیگران را هم فرض می داند، و اگر تنها خود را عزیز دارد یا فقط دیگران را عزت نهد، ویژگی ممتازی را درخور نیست.

 

علی محمد بیدارمغز

سخنران، مدرس و مجری تشریفات کاربردی

مربی فن بیان، مفسر زبان بدن و وجهه ساز